|
|
پسری که تو را دوست داشته باشد تنت را عریان نمیکند بانو!!
بلکه لباس عروس بر تنت میکند...
بفهم ! عشق اگر واقعا عشق بود ،
لذت آن بوسه بر پیشانی خیلی بیشتر از لب دادن بود...
اگر عشق واقعا باشد ، همان دستانت را که میگیرد
حتی برای یک لحظه دیوانه ات میکند
از برق چشمانم مست میشوی
احتیاج به هم آغوشی و همخوابی نیست ..
خلاصه رفیق سرت را درد نیاورم
اگر عشقت مردانگی داشته باشد از دوری یکدیگر هم لذت میبرید
چون مطمئن هستی
جایت در میان قلبش ثابت و دست نخوردنی ست!!
لازم نیست هر روز هفت قلم آرایش کنی
که مبادا خوشکل تر از تو دلش را ببرند
خیالت تخت است که تو باهمان قیافه و خود واقعی ات
حاکم ذهن او هستی....
این مطمئن بودن از رابطه یعنی بالیدن به خود و افتخار کردن به سرنوشت ؛
که یه مرد توی زندگی داری
تا همیشه تکیه گاهته و یقین داری که تنها انتخابش توی زندگی تو هستی و بس... خـدا را چه ديـدي ؟!
شايد يك روز در كافه اي دنـج و خـلوت ،
اين كلمه ها و نوشته ها صـوت شـدند ؛ بـراي ِ گوش هـاي ِ تـو
كه روي ِ صنـدلي ِ رو به روي ِ مـن نشسته اي ...
و بـراي ِ يك بـار هم كه شـده، چـاي ِ تـو سـرد شـد
بس كه خيـره مانـدي به مـن ... !
فـــرق اســــت بیـن کـسی کـــه تــو را میــخواهــد بـا کسی کــه تــو را هــــم میخـواهــد !!!!
بہ بعضیـآ هـҐ بایـב گفـتـــ : []
ترבمیل میخواے چــے ڪــآر؟ اعصابِ مــלּ () ڪہ هـωـتـــ [ اهـــــــای ...پســـر..با تو ام... خوب گـوشـ کـُن! دُخترے کـه مَسخره بازے دَرمیارے نیگــات مے کـُنه وُ چشمــ ـاش بَرق مے زنه وُ زیر لب مے گه عَزیزمـ ...!! دُخترے که روسَرے بَد رَنگ رو که بَراش خریدے سَر مے کنهو میاد به دیدنت...!! دُخترے کــه وَقتے قدم مے زنید وُ یه پسَر خوش تیپ تر مے بینه ، خودشُ بیشتر مے چسبونه بهت...!! دُخترے که وقتے از هَمه شاکے هستی وُ داد مے زنے ، هیچے نمے گه ، فقط آرومـ دستتو مے گیره...!! دُخترے که روز زَن براش یه شاخه گـُل مے خرے ، با به لبخند غمگین مے گه مُهمـ خودتے...!! این دُخترو حَق نـــَدارے اذیت کـُنے
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد
دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست
اینقدر می خنداندت تا غمت یادت برود
مرد لبخند تلخی زد و گفت : من همان دلقکم
با قاشق دلتــــــــــنگی
آدمـــــــ♥ـــی در آغوش خـــ♥ـــــدا غمـــــــی نداشــــــــت …
پیــــــــــش خدا حســـ♥ـــــرت هیـــــچ بیــــش و کم نداشــــت
دل از خـــ♥ـــــدا برید و در زمیــــــن نشــــست …
چند بار عاشــــ♥ــــق شد و دلــــش شکــــــس♥ــت
به هر طـــرف نگاه کرد راهــــ♥ــش بســته بود …
یادش اومد یک روز دل خـــــ♥ـــــدارو شکســـ♥ــته بود "خاکم" نکنید... دوباره "غسلم" بدهید...!
چقد سخته ادم واسه ارامش. دلگرمی. انرژی دادن به عشقش مجبور باشه تظاهر به خوشحالی کنه وقتی که از درون داغونه... بعـــــــــــ♥ضــــــــیـــاروهم بایــــــــــد....آروم بزنــــــــ♥ــــی به شونشونو بگــــــی باریــــــــک الله..خیــــــ♥ـــلی حرومزاده ای...
کـــــــــــــــ♥ـــــاشـــــــــ♥...
یــــــــــــــکــــــــــ♥ی بیــــــــــاید. کـــــــه!!
موقع رفتـــــــــــــ♥ــن نرود...
بـــــــــه بعضـــــــــــ♥ـــیا باید گفـــــــــــــــتـــــ♥
نـــــه عـــــــــــــ♥ــززززیــــــــزم !!ایــــــــــــنجا نــــــــه...
ایــــــــنجا زندگـــــــــــــ♥ـــی منه...!!!
توالت اون طـــــــــــــــــــــرف...♥ وقتی کســــــــــ♥ـــــــی اندازت نــــــــــیــست.....
دســـــــــت به انــــــدازه خــــــ♥ــودت نــــــــــزن... زن رو باید بغل کردو بی دلیل بوسید..حتی وقتی آرایش نداره...موهای دستو پاش یکم در اومده..دو روز وقت نکرده ابروهاشو برداره...موهاشو برات براشینگ نکرده..پیژامتو پوشیده...و خودشو گوله کرده تو تخت..تو جای خالیه تو که هنوز گرمای تنت رو داره..و سرشو فرو کرده تو بالش..زن رو باید بغل کردو تو بغل نگه داشت..و با همه ی شلختگی ظاهرش..عاشقونه بوسش رد..تا احساس امنیت کنه که مردش همه جورهدوسش داره
مــــــ♥ــــرد بــــــــایـــــــد...وقتـــــــــــی مخاطبش عصبانیه,ناراحته,میخواد داد بـــــــزنه...وایسه روبه روش بگـــــــــه:توچشــــام نگاکن,میگم توچشـــــ♥ـام نگا کـــــــنحالا داد بزن بگو از چـــــــی ناراحتــــــیبعد مخاطب داد بزنه ,گــله کنه,فریــاد بزنه,گریــــــه کنه...حتی با مشتای زنونش بکوبه تو بغل مرد..آخرش خــســــته میـــــشه میزنه زیر گریـــه..همونجا باید بغلـــــ♥ـــــش کنــــه..نزاره تنــــ♥ــها باشه..حرف نزنه ها,توضیــــــ♥ح نده هااکلـ♥ کــــل نکـــنه هاا,توجیه نکــــــنه هاافقط نزاره احســـــــاس کنه که تنــــ♥ــــهاست..مـــــ♥ــرد باید گاهــــــی وقتامردونگیشو با ســــــ♥ــــکوت ثابت کنهبا بغلــــــ♥ـــــش...
خدایا از تو معجزه میخواهم ؛ معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت . . . تو خود بهتر میدانی ، معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند . ناامید نیستم فقط دلتنگم..
زندگی چیست ؟ اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟ اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟ اگر مر گ است چرا زندگی می کنیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگر عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟ اگر عشق نیست چرا عاشقیم ؟ زندگی چیست؟؟ دکتر علی شریعتی بزرگتر که می شوی غصه هایت بیشتر از خودت قد میکشند…لبخند هایت را در آلبوم کودکی ات جامیگذاریو ناخواسته وارد دنیای لبخند های مصنوئی میشوی…شاید بزرگ شدن آن اتفاقی نبود که انتظارش را میکشیدم ...بزرگترین روانشناس دنیاست وجودت!
یـه جـایی هـم هسـت تـو زنـدگی
دلـم آرامـش ميخـواهـد ...
چـــقدر احـــمقانه ست ؛
|